اشعارورود به شام
مناجات اميرالمومنين(منتظران ظهور)
حقانيت و اثبات اميرالمومنين و دعا براي فرج امام زمان
یک شنبه 10 آذر 1392برچسب:شعر,ورودبه شام,مرثیه, :: 16:36 ::  نويسنده : باقرزاده

ای اذان پر از نماز حسین

جا نماز همیشه باز حسین

 

نام سبزت ،اقامه ی زهرا

زندگیت ادامه ی زهرا

 

مثل بیت الحرام یا زینب

واجب الاحترام ، یا زینب

 

ذکر ایاک نستعین لبم

آیه های تو همنشین لبم

 

حضرت مریم قبیله ی ما

آیة اللهِ ما عقیله ی ما

 

ما دو آینه ی مقابل هم

جلوه های پر از تکامل هم

 

بال یکدیگریم ،در همه جا

تا خدا می پریم ، در همه جا

 

ای حیاط دوباره ی هستی

زینت گوشواره ی هستی

 

پر من بال من کبوتر من

سایبان همیشه ی سرِ من

 

بیشتر از همه رجز خواندی

بیشتر زیر نیزه ها ماندی

 

تو ابوالفضل در برابرمی

تو حسین دوباره ی حَرَمی

 

عصمت الله ، دختر زهرا

آن زمانی که آمدیم اینجا

 

چشمهایت سپیده ی ما بود

پای تو روی دیده ی ما بود

 

از برایم تو خواهری کردی

خواهری نه که مادری کردی

 

به تو ام الحسین باید گفت

محور عالمین باید گفت

 

ای پریشانی به دنبالم

التماسِ کنار گودالم

 

صبح فردای بعد عاشورا

ده نفر از قبیله هایِ زنا

 

رویِ شن ها تن مرا بستند

نعل تازه به اسبها بستند

 

بدنم را به خاک تن کردند

مثل یک لاله پیرهن کردند

 

یک نفر فیض از حضورم برد

یک نفر نیز در تنورم برد

 

ای ورق پاره هایِ تا خورده

زائر این زمین جا خورده

 

رنگ و روی شما پریده نبود

بالهای شما بریده نبود

 

بعد یک انتظار برگشی

سر ظهرِ قرار برگشتی

 

ماه رفتی و هاله آمده ای

یاس رفتی و لاله آمده ای

 

از چه داری به خویش می پیچی

نکند بی سه ساله آمده ای ؟

 

ای غریب همیشه تنهایم

آفتاب نجیب صحــــــــرایم

 

پیش چشمان خیره ی مردم

صبح دلگیر روز یازدهم

 

دختران مرا کجا بردی ؟

اختران مرا کجا بردی

 

ای مناجات خسته حرف بزن

ای نماز شکسته حرف بزن

 

با من از خارهای جاده بگو

از اسیری ِ خانواده بگو

 

از کبودی دستهای عرب

از تماشای بی حیای عرب

 

راستی از سفر چه آوردی ؟

غیر از این چند سر چه آوردی ؟

 

آن شبی که کنارتان بودم

میهمان بهـــــــــــارتان بودم

 

دخترم در خرابه ای که نخفت

در گوشم چه چیزها که نگفت

 

حال از این نگات می پرسم

از همین چشمهات می پرسم

 

ای وقار شکسته ی عباس

اقتدار شکسته ی عباس

 

سر بازار ازدحام چه بود ؟

ماجرای کنیز و شام چه بود ؟

 

علی اکبر لطیفیان 

********************

جماعتی که به سر نیزه ها نظر دارند

نشسته اند زمین، تا که سنگ بردارند

 

یهودیان زسر بام های خانه ی خویش

چه نقشه های پلیدی درون سر دارند

 

خدا به خیر کند، سنگ های بی احساس

برای کودک مان روی نی خطر دارند

 

بخوان دو آیه نگویند خارجی هستیم

زایل و طایفه مان شامیان خبر دارند!؟

 

درست لعل لبت را نشانه می گیرند

چقدر سنگ زن ماهر و قدر دارند

 

دلم شکست، خدا لعنتت کند ای شهر

نگاه کن همه ی دختران پدر دارند

 

بس است گریه برای جراحت چشمت

نگفته بودم عمو اشک ها ضرر دارد

 

وحید قاسمی

********************

زینب آمد شام را یکباره ویران کرد و رفت

اهل عالم را زکار خویش حیران کرد و رفت

 

از زمین کربلا تا کوفه و شام خراب

هر کجا بنهاد پا ، فتحی نمایان کرد و رفت

 

با لسان مرتضی از ماجرای نینوا

خطبه ای جا نسوزانند در کوفه عنوان کرد و رفت

 

با کلام جانفزا اثبات دین حق نمود

عالمی را دوستدار اهل ایمان کرد و رفت

 

فاش میگویم من آن بانوی عظمای دلیر

از بیان خویش دشمن را هراسان کرد و رفت

 

بر فرازنی چو آن قرآن ناطق را بدید

با عمل آن بی قرین اثبات قرآن کرد و رفت

 

در دیار شام برپا کرد از نو انقلاب

سنگر ستمگران را سست بنیان کرد و رفت

 

خطبة غرا بیان فرمود در کاخ یزید

کاخ استبداد را از ریشه ویران کرد و رفت

 

از کلام حق پسندش شد حقیقت آشکار

اهل حق را شامل الطاف یزدان کرد و رفت

 

شام غرق عیش و عشرت بود در وقت ورود

وقت رفتن شام را شام غریبان کرد و رفت

 

دخت شه را بعد مردن در خرابه جای داد

گنج را در گوشه ی ویرانه پنهان کرد و رفت

 

زآتش دل بر مزار دختر سلطان دین

در وداع آخرین شمعی فروزان کرد و رفت

 

استاد قاسم سرویها

 


درباره وبلاگ

به وبلاگ من خوش آمدید
آخرین مطالب
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان مناجات اميرالمومنين(م نتظران ظهور) و آدرس monajat1385.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





نويسندگان